درحالتی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود حالتی بودن، چنین بودن، چنانبودن، طوری بودن، حالتی داشتن، واجد حالتی بودن، درموقعیت خاصی بودن حالت خود را حفظ کردن، تاب آوردن، تحملکردن، صبور بودن، ش
حالتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود حالت، چگونگی، چونی، وضعوجودی مَثَل، مورد، وضع، وضعیت، شرایط موقعیت، رتبه، درجه، مقام، اعتبار وضعیت جسمی یا روحی: احوال، عادت، حال، خلط، سیرت، خلق، ط