چونفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت یرا، چه، چونکه، برای اینکه، بهدلیل اینکه، چه آنکه، بهآن سببکه، بهعلت آنکه، ازآنجاییکه، ازآن جا[که] بهدلیل، بهسببِ، بهمناسبتِ، بهعلتِ ازبهرِ
چرند گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ند گفتن، بافتن، سرهم کردن، یاوه گفتن (بافتن)، منظوری نداشتن، حرف مفت زدن، معنی نداشتن
چرندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن سخن متفرقه وبیربط و بیمعنا، جفنگ، مزخرف، مهمل، اباطیل، یاوه، نامربوط، سخن بیسروته، متل حرف مفت، اراجیف، سخن بیهوده، ژاژخایی، ا
چانه زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ، وارد معامله شدن، مذاکره کردن، چک وچانه زدن، آریونه کردن، توی سر مال زدن، بازارگرمی کردن
حالتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود حالت، چگونگی، چونی، وضعوجودی مَثَل، مورد، وضع، وضعیت، شرایط موقعیت، رتبه، درجه، مقام، اعتبار وضعیت جسمی یا روحی: احوال، عادت، حال، خلط، سیرت، خلق، ط
بنابراینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت بنابراین، لذا، علیهذا، دراینصورت، پس بهخاطر، بهعلتِ، ناشی از، چون
ورمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ماس، تاول، غده، جوش، عقده، گره، قلنبگی، چونه تورم، برآمدگی، بادکردگی، آب آوردن، زخم زگیل، پیاز، حباب قوز، کوژ، کوهان
بهعلتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ببِ، درنتیجۀ، دراثر، براثر، بهبرکتِ، ازقِبَلِ، بهدلیل، بهخاطر، بهمناسبتِ، بالایِ، به، پیِ، ازبهرِ، برایِ، بابتِ، جهتِ، بهمنظور، عمداً چون
غیرمنطقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال نامعقول، چرند، مزخرف، یاوه، لاطائل، مفت، پوسیده دلبخواه، اختیاری، قراردادی، اعتباری سفسطهآمیز، سفسطهمانند، حقنما دارای استدلال ضعیف، غ