چهرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ار، سیما، عذار، جمال، چهر، عارض، طلعت، وجه، دیدار، لقا، منظر، بَشَره، برورو، تمثال، خلقت، نگار، تصویر، عکس، ریخت، قیافه، سر و وضع، شکل لپ، گونه، بنا
خطوط چهرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ره، استخوانبندی، اجزا، ترکیب، شکل، خصوصیات برجسته نیمرخ، صورت پیشانی، پیشانی بزرگ، چانه، بینی، بینی عقابی (کوفتهای، ...)، گونه، چال گونه
ترشرو بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی دن، کجخلقی کردن، چهرهدرهم کشیدن، گره برابرو زدن، ابرودرهمکشیدن، ابرو گره کردن، اخم کردن، روی ترشکردن، غرغر کردن، دهن کجی کردن، توهم رف
عدم تشابهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ] عدم تشابه، افتراق، نابرابری تفاوت، فرق، تمایز، مغایرت یکتایی، نوآوری تغییر چهره ◄ نقاب تجسمغیرواقعی قیاس معالفارق
سرووضعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی تیپ، قیافه، ظاهر، چهره، رو، صورت حرکات، وجنات، رفتار جلوه، منظره▲ تریپ
کمککارصحنهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نه، تکنیسین، برقکار، گریمور، چهرهپرداز، منشی صحنه، مسئول جلوههای ویژه، متصدی لباس انیماتور دکوراتور، طراح صحنه، صحنه