چندبرابریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد رابری، چندتایی، چندگونگی، کثرت، چندگانگی، انبوهی، بیشماری، تکثر، تعدد بسیاری، زیادی، وفور فرط چگالی، تراکم اکثریت، اقلیت چندضلعی، چندبر، چندپهلو، کثی
چندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد فت] چند چندین، کثیر غیرمنفرد، جمعی چندان مضاعف، متعدد، عدیده، بس، خیلی، بسیار، زیاد، فراوان، وافر کثیرالوقوع جزیل، نهمار
چرند گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ند گفتن، بافتن، سرهم کردن، یاوه گفتن (بافتن)، منظوری نداشتن، حرف مفت زدن، معنی نداشتن
چرندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن سخن متفرقه وبیربط و بیمعنا، جفنگ، مزخرف، مهمل، اباطیل، یاوه، نامربوط، سخن بیسروته، متل حرف مفت، اراجیف، سخن بیهوده، ژاژخایی، ا
تعددفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد بسیاری، بسامد، کثرت، افزونی، فزونی، انبوهی، بیشماری، فراوانی، وفور چندگونگی، چندگانگی، چندتایی، چندبرابری مثل مور و ملخ، انبوه مردم ازدحام، جمعیت، تر
هندسهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ندسۀ اقلیدسی، هندسۀ فضایی، نقطه، خط، صفحه، فضا متوازی، متنافر اصل، قضیه ◄ مناظره مهندس هندسۀ تحلیلی (ترسیمی، رقومی، مسطحه، غیراقلیدس
چندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد فت] چند چندین، کثیر غیرمنفرد، جمعی چندان مضاعف، متعدد، عدیده، بس، خیلی، بسیار، زیاد، فراوان، وافر کثیرالوقوع جزیل، نهمار
قلتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد کمی، اندکی، انگشتشماری، انگشتشمار بودن، کمبود، کمیابی، کمبودن، تنگی کمجمعیتی چند، اندی، بعضی کموکاست، نقصان گاهوبیگاهی، پراکندگی، ندرت کمبود جا،