چسبیده(نگهداری شده)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی (نگهداری شده)، نگهداری شده، حفظشده، امن، محفوظ، ایمن رزروشده، نامزدشده، عقدشده محکم، مستحکم، گرفتهشده، نگهداشتهشده، پایدار، پابرجا، ثابت
سفتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت م، چسبیده، سرجا، سر جای خود، کیپ، استوار سخت، چگال، یکپارچه، منسجم چسبان، تنگ گیرکرده، لحیم شده، پرچشده، ناگشودنی مرتب، متقن، متین، مضبوط
مجاورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ور، چسبیده بههم، بلافصل، بلافاصله، کناری، پهلویی، جانبی، محیطی مشترک همسایه همنهشت، متداخل، متقاطع، آمیخته پَهلویِ، درجوار، درپیِ قبلی، کنار، پشت
مجاورتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد مجاورت، همسایگی، چسبیدگی، نزدیکی همپوشی، همپوشانی، همنهشتی، تداخل تماس، لمس، تقرب مابهالاشتراک، وجه مشترک جوار، محضر، حریم، آستان ◄ جلو، منزل حو