بهزورگرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی فتن، چاپیدن، لخت کردن، اخاذی کردن، سر کسیراتراشیدن، سرکیسه کردن، گوشبری کردن، فریب دادن پوست کندن، کندن، پشم چیدن، برهنه کردن دباغی کردن
غارتکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ، چاپیدن، بهیغما بردن، تاراج کردن، چپاولکردن، ازآبادی انداختن، تصرف کردن، بهزور گرفتن تاختوتاز کردن، یورش بردن چپاو انداختن
باهم بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت باهم بودن، منسجم بودن، بههمچسبیدن، اتصال داشتن یکی شدن، گرد آمدن، جمع شدن چسبیدن، نگهداشتن، یککاسه شدن، جامدبودن ارتباط داشتن