چشمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ا، تیزبین، نزدیکبین، دوربین، آستیگمات، کمسو، عینکی مربوط بهنگاه: چپچپ، دزدانه حیران، محو، خیره، وقزده، ازحدقه درآمده، زُل اشکبار، بارانی،
قابل توجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، چشمگیر، قابل اعتنا، معتنابه، بهیادماندنی، برجسته، بهیادمانده، مغتنم صاحب شأن، بلندپایه، ممتاز، نازنین، ارجمند، معتبر، بانفوذ گرانبها، گر
کار خارقالعادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی عاده، کار بزرگ و چشمگیر، کارستان، معجزه، کار معجزهآسا، شاهکار، استادی عجیب، جادوگری، نمایش محیرالعقول، دراماتورژی حماسه، دلاوری
برجستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت وقالعاده، استثنایی، چشمگیر، قابل ملاحظه، بارز، مشخص، قابل توجه شناختهشده، مشهور، معروف، ممتاز عمده، مهم
واضحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شن، متمایز، مشخص، نپوشیده، چشمگیر، جلوهگر، برجسته، قابل تمیز، بارز، نمایان شناخته، معلومالحال
پُرمعنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ی، رسانندۀ مقصود، بیانکننده، مُبیّن، پُرمعنا مؤثر، چشمگیر