اظهار عشق کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی شق کردن، خواستگاری کردن، پیشقدم شدن، چشمک زدن، نگاه کردن، پیشنهاد ازدواج دادن
نگاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دید، برانداز، نیمنگاه، گوشۀ چشم، نگاه چپچپ، نگاه دزدانه، چشمک، تلمیح یک نگاه، چشم بهم زدن، طرفةالعین، لمحه، لحظه محو، خیره درانظار بودن ◄ تجلی
حرکت معنادارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ت معنادار، زبان کرولال پانتومیم لحن، نحوۀ صحبت، زبان بدن، نحوۀ ایستادن، سرووضع تکان سر، اشاره، علامت، چشمک، نگاه، ایما
دلالتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه م] دلالت، تضمن نشانه، آیت، آیه، اشاره، نشان، علامت▼ اثر، ایز، ردپا، بو دلیل، گواه، اماره، قرینه نمادگذاری▼، تجسم نماد،