چسبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یشم، سریش، صمغ، ماستیک، سیلیکون جوش، لحیم خمیر، بتونه، ملاط، ساروج، آژند، سیمان، بتون، گچ، مصالح ساختمانی، روکار چسب آکواریوم، سیلیکون، چسب نواری، چ
چوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی خته، هیزم، الوار، تیر گردو، ملچ، آبنوس، آلِش، ماهون، انواع چوب ◄ درخت▼
ارزان کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ان کردن، توی سَر مال زدن دور ریختن، بهمال خود آتش زدن، آب کردن، چوب حراج زدن، فروختن
مانع شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ممانعت کردن، سنگانداختن، مداخله کردن، چوب لای چرخ کسی یا کاری گذاشتن، آچمز کردن، گیر دادن، پیلهکردن مسدود کردن، مانع فراهم کردن
باهم بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت باهم بودن، منسجم بودن، بههمچسبیدن، اتصال داشتن یکی شدن، گرد آمدن، جمع شدن چسبیدن، نگهداشتن، یککاسه شدن، جامدبودن ارتباط داشتن
نگهداریکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] نگهداریکردن، حفظ کردن، انبار کردن مال جمع کردن، خسیس بودن ارث بهفرزند رسیدن، بهارث گذاشتن نگهبانی کردن، حفاظت کردن نگهداشتن، گرفتن، چسبی
جامدبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی جامدبودن، سخت بودن، متراکمبودن، ضخامت داشتن جامد شدن، متراکمشدن، بَستن، دَلمه شدن (بستن)، لَخته شدن، منعقد شدن، سخت شدن، چپیدن بههم چسبیدن،