بُریدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت دادن، چاک دادن، پاره کردن▼، اره کشیدن، اره کردن، مجروح کردن، شکافتن، سوراخ کردن، گسلیدن، فاصله دادن تراشیدن، تراش دادن، سطح را برداشتن کندهکاری کرد
شکاففرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، درز، چاک، تَرَک، قاچ، دره، منفذ، سوراخ، تله، حفره، پارگی، دریدگی، قطع شقاق تخلخل گسیختگی، انقطاع مدخل، راه ورودی، آستانه، خروجی، دهان فاصله▲ تقعر
فاصلهدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد لهدار، شکافته، چاکدار، چاک، چاکچاک، قاچقاچ، گشوده، باز دارای ترک، ترک برداشته، شکسته، جدا توخالی، پوک، پوچ، میانتهی، مقعر متخلخل، سوراخدار