پی بردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال دن، تشخیص دادن، حسکردن، دیدن متوجه شدن، واقف شدن، آگاه شدن، اطلاع پیدا (حاصل) کردن، باخبر شدن، مطلع شدن دریافتن، درک کردن، فهمیدن، آگاهی یا
تولید کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت تولید کردن، درست کردن، ساختن، تشکیل دادن آفریدن، پدید آوردن، خلقکردن، اختراع کردن، سرشتن، بهوجود آوردن، نوآوری کردن، هستی دادن، آوردن، بارآوردن، بر
متنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه پیکره، مقامه، نوشته اجزای متن: مقدمه، پیشگفتار، دیباچه، فهرست، فصل، سرفصل، تیتر، بخش، باب، جلد، زیرنویس، پانوشت (پانو
رباطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت نوار، رشته، تسمه پی، وَتَر، عضله، ماهیچه پیچک، ترکه گره، انواع گره، گره کور، گره پاپیون زنجیر، غل
عقبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ت، پس، پی، زبر، ظَهر، خلف، ماورا، دنبال، دنباله، عقبه، تک، دُم پسزمینه، زمینه، بکگراوند پُشتِ کوه پُشتِ سر، پشت گردن، پَس گردن انتها پشتبند، دنبا
فهمیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ن، درککردن، پی بردن، تشخیص دادن، حس کردن، دیدن، واقف شدن، آگاه شدن، فراگرفتن، دربرداشتن، گرفتن، دانستن استادشدن، یادگرفتن مرور کر