پیکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ، بخشیازجنگ، مصاف، غزوه، مبارزه، حرب، ستیز، ستیزه، خصومت، جنگ، محاربه خود ورزش مثلاً کشتی مقاتله، قتال، زدوخورد، دعوا تشنج، برخ
شاخصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ه، نشاندهنده، نماینده، نماگر، اشارهکننده، انگشت، انگشت نشانه، سبابه شاهین ترازو، عقربک، فلش، پیکان، وسیلۀ اندازهگیر
ابزارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی آلت، وسیله، افزار، مایه، اندام، آلات، ادوات، ادات، لوازم، سلاح وسیلۀ مکانیکی، وسیلۀبرقی، اهرم، هندل، ماشین▼ برده، خادم، عروسک، مهره، روبات، آ
اسلحۀ پرتابیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) تابی، فلاخن، بومرنگ، نیزه، گلوله، تیر، خدنگ موشک آرپیجی، نارنجکانداز اژدر پرتابه کمان، تیروکمان، چله، زه، تیر، پیکان
نبردکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ردن، پیکار کردن، درافتادن، درگیر شدن آویختن، بههمافتادن، درهم افتادن، جنگیدن، مبارزه کردن مقاومت کردن حمله کردن تیر انداختن