پیش فرض گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم رض گذاشتن، فرض کردن، مبتدا گذاشتن، مسلّم گرفتن مقدمهچینی کردن، آغاز کردن
پیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ، مسن، سالمند، فرتوت، بزرگسال، سالخورده، کهنسال [حالت اسمی (کاملمرد، کاملهزن) شخص پیر، پیرزن 133] ارشد، سنی، جهاندیده، کارآزموده، گرموسردِزمانه د
پرشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رش، جهش، جستوخیز، بپربپر، بپرواپر، رقص دو بامانع، پرش طول، پرش ارتفاع (بانیزه)، سهگام لگد معلق بازی خروسجنگی پرواز، هوانوردی قدم، گام، جست، دو ◄خ
ادامه دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر دامه دادن، پیش رفتن، دنبالکاری را گرفتن، دنبال کردن، تغییر رویه ندادن، تداوم داشتن ثبات داشتن، ابدی بودن امتداد دادن، کشیدن تکرار کردن تابآوردن، تح
جلو بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد جلو بودن، روبروی کسی بودن، جلوی چشم بودن، مقابل بودن، دم دست بودن مقابله کردن، روبرو شدن بهپیش رفتن، پیش دویدن پیشدستی کردن، پیشتاز بودن
احمقانهرفتار کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه رفتار کردن، سردرگم بودن، بهضررخود کار کردن، بهبخت خود لگد زدن، شصت پایش توی چشمش رفتن، مستأصل بودن
پیچیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل یچ وخم خوردن، مارپیچی رفتن، زیگزاگ رفتن، قیقاج رفتن، چپ و راست رفتن، ویراژ دادن، تلوتلو خوردن غلتیدن (غلطیدن) پیچ برداشتن، تاب خوردن (دیدن، برداشتن)
پیشتاز بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ودن، جلوتر رفتن، پیشتربودن، جلوی صف بودن، اول رسیدن، مقدم بودن، قبل ازکسی یا چیزی قرار گرفتن، زودتر آمدن، مقدم بودن [در زمان]، پیشی جستن، پیشی (سبقت