عاملفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه دستگاه، اپراتور، راننده، گرداننده، عنصر، مأمور، مباشر، پیشکار، گماشته، دستنشانده، اجیر، مزدور، بازیگر، اجراکننده، انجامدهنده، وسیله بودن
انتصابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام صاب، مأموریت، تفویض اختیار، عدم تمرکز، واگذاری حقوق، نمایندگی، نیابت، سفارت استخدام، تصدی، نصب، برگماری، معرفی، تعیین، معارفه، انتخاب ا