پیشروی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پیشروی کردن، جلو رفتن، پریدن، حرکت کردن پیشرفت کردن، بهتر شدن، توسعه یافتن یورش بردن، حمله کردن تجاوز کردن، تعدی کردن
پیشرویفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پیشروی، جلوروی، حركت، سرعت راه‌پیمایی، مارش، رژه پیشرفت، ترقی، توسعه، بهبود جهش، پرش جریان، موج، سیل پیش تزاید، افزایش، تقدم تجاوز، حمله
پیشروفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] پیشرو، جلورونده، جهنده پویا، درحال بهبود مترقی، مبدع، بدعت‌گذار، مدرن، متجدد، رفرمیست
پسرفتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت سرفت، پسروی، حرکت به‌عقب، گام به‌پس، عقب‌نشینی، پس‌نشینی سقوط، افول، زوال ارتجاع
پیشروی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پیشروی کردن، جلو رفتن، پریدن، حرکت کردن پیشرفت کردن، بهتر شدن، توسعه یافتن یورش بردن، حمله کردن تجاوز کردن، تعدی کردن
افزایش یافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ایش یافتن، افزونی یافتن(گرفتن)، ترقی کردن، رشد کردن، زیاد شدن، بالا آمدن، بالا رفتن، به‌مال اضافه شدن بچه کردن، تکثیر شدن، میوه دادن، زادوولد کردن ا
بهتر شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ر شدن، بهبود یافتن، خوبشدن وضع، روبه‌بهبود گذاشتن، رفاه به‌دست آوردن، بازسازی شدن، پیشرفت کردن، بالیدن آدم شدن، اصلاح شدن به‌هم آمدن، التیام
حرکتکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، رفتن، تکان خوردن، جنبیدن، جُنب خوردن، خرامیدن، راه رفتن، قرار نداشتن، آرام نداشتن، پویا بودن، پوییدن، تکاپوکردن، فعال بودن، پریدن تابخوردن [◄آویز
موفق شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل وفق شدن، به‌نتیجه رسیدن، دستیافتن، انجام دادن، قبول شدن، ناپلئونی قبول شدن یخ چیزی گرفتن، به‌حاصل رسیدن، به‌بار نشستن پیشروی کردن پیروز شدن▼ بر