پیشدستیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ی، تقدم، سبقت، جلوزدن، آمادگی، آینده نگری شبیخون زودرسی، پیشرسی، زود بارآمدن، زود بهبار آمدن پیشی، تقدم سبقتجویی پیشقدمی، اقدام اولیه، مبادرت
تقدمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم قدم، پیشی، سبقت، جلوبودن ازدیگران، تقدم درترتیب، پیشدستی سِبَق، [تقدم زمانی] ◄ تقدم [در زمان]، گذشته جلو، جلودار، طلایه، پیشقراول، پیشاهنگ، اول صف،
مقدم بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم بودن، اول رسیدن، پیشیگرفتن، پیشی جستن، تقدم جستن، سبقتگرفتن، پیش فتادن، پیش افتادن، جلوتررفتن مقدم بودن، اول صف بودن، پیشتاز بودن، کشفکردن، پیشدستی
تعجیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ل، زود بودن، سحرخیزی، شتابزدگی، شتاب، سرعت، سراسیمگی، عجله، فعالیت تسریع، تندی، بلافاصلگی، بلادرنگی، فوریت، لحظهای بودن سبقت، پیشدستی▼ تبادر
زود بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان زود بودن، شتابیدن، شتافتن، شتابکردن، عجلهکردن به موقعآمدن، سروقت حاضر شدن، زود رسیدن، جلوتر رسیدن پیشدستی کردن، شبیخون زدن تسریعکردن، راه انداختن
بشقابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام س، کاسه▲، قدح، ظرف، قاب، نعلبکی، آفتابهلگن سینی، آبکش، صافی بشقاب چوبی، بشقابتوگود، بشقاب سوپخوری، پیشدستی، بادیه، مجلس، دیس بزرگ، مجمعه (مجم