پیروفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رو، بعدی، بعد، دیگر، آینده، پسین، متأخر دنبالهرو، مرید، تابع، مقلد، مقتدی، طرفدار، هواخواه، هوادار قمر، طفیلی، انگل، پارازیت، سربار، سربار جامعه ◄ش
فرقهایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب قهای، حزبی، اعتزالی، پارتیزان، متحجر، متعصب، جناحی فرقهگرا، آدم فرقهگرا، حزبی، پیرو، دنبالهرو، وابسته جداییطلب
[مقلدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه د، تردست، بازیگر پیرو، دنبالهرو مترجم، مفسر شیاد، شارلاتان، متظاهر چاپلوس ◄ مقلد 851]
بعدیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ] بعدی، پسآمد، پیرو اخیر، نزدیک متعاقب، زیرین، ذیل، تالی، مابعد، پسین، متأخر، آتی افزودهشده پشتی منتجه، به علت/ ناشی از
دنبالهروفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم رو، فرد دنبالهرو، پیرو، آدم تاییدکننده، سنتگرا، اهل مقلد آدم وفادار، فدایی آدم آهنی