پیریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان هولت، کهنسالی، سالخوردگی، سالمندی، بزرگی سر پیری، روزگار پیری، دورۀ پیری، پیرانهسر آخرخط سن کمال
پیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ، مسن، سالمند، فرتوت، بزرگسال، سالخورده، کهنسال [حالت اسمی (کاملمرد، کاملهزن) شخص پیر، پیرزن 133] ارشد، سنی، جهاندیده، کارآزموده، گرموسردِزمانه د
پیروفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رو، بعدی، بعد، دیگر، آینده، پسین، متأخر دنبالهرو، مرید، تابع، مقلد، مقتدی، طرفدار، هواخواه، هوادار قمر، طفیلی، انگل، پارازیت، سربار، سربار جامعه ◄ش
پذیرافرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پذیرا، پذیرنده، مکنده، هضمکننده، جاذب آماده، مستعد، متقبل، قبولکننده، موافق، مؤید، معترف راغب اجازهدهنده، موافق (راضی) ستاینده حمایتآمیز قابل دس
تقدمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان قدم، سابق بودن، تقدم زمانی، ازلیت، وجود ازپیش، پیشساختگی پیش درآمدن، سرآغاز، پیشدرآمد قبلیگری، اولیت قبلی، لمی، اولی، ماتقدم اصالت ماتقدم، اصولفطر
پیریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان هولت، کهنسالی، سالخوردگی، سالمندی، بزرگی سر پیری، روزگار پیری، دورۀ پیری، پیرانهسر آخرخط سن کمال
پیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ، مسن، سالمند، فرتوت، بزرگسال، سالخورده، کهنسال [حالت اسمی (کاملمرد، کاملهزن) شخص پیر، پیرزن 133] ارشد، سنی، جهاندیده، کارآزموده، گرموسردِزمانه د
پذیرافرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پذیرا، پذیرنده، مکنده، هضمکننده، جاذب آماده، مستعد، متقبل، قبولکننده، موافق، مؤید، معترف راغب اجازهدهنده، موافق (راضی) ستاینده حمایتآمیز قابل دس