پناهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت عیدی، آواره، آلاخون، ویلانوسیلان، بیپناه، مهاجر، جلای میهن کرده، اخراجی، معزول گوشهنشین، منزوی، آدم تنها طردشده، مطرود، رانده، مورد بیاحترامی مس
کنجکاوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ت] کنجکاو، محقق فضول پژوهنده، دانشپژوه، متفحص، متتبع، متجسس دقیق، خردهبین پوینده، جوینده، پیجو، پیگیر، جستجوگر متحیر، حیرتمند
محققفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود پژوهشگر، دانشپژوه، کاشف، مخترع بررس، بررسیکننده، پژوهنده، تحقیقکننده، شخص جستجوگر ممتحن آنالیست پرسشگر، مخبر، خبرنگار یابنده، کا
پناه گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ناه گرفتن، تحصن کردن، پناهندهشدن، بهدامان کسی پناه بردن، پناه خواستن، پناه جستن
درآمدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی َشت، حقوق، مستمری، مقرری، حقوق بازنشستگی، حقالزحمه، دسترنج، پژوهانه، حقالتحقیق، اجرت، مواجب، برداشت، مبلغ پرداختی حق دلالی، کمیسیون، پورسا