محققفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود پژوهشگر، دانشپژوه، کاشف، مخترع بررس، بررسیکننده، پژوهنده، تحقیقکننده، شخص جستجوگر ممتحن آنالیست پرسشگر، مخبر، خبرنگار یابنده، کا
آزمایشکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود کننده، محقق، پژوهشگر، آزماینده، آزمایشگر، اهل تجربه آزمایشگاه
شخص جستجوگرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود تجوگر، آدم کنجکاو، محقق، کاوشگر، پژوهشگر ممتحن، بازپرس، بازرس، بازجو جاسوس فضول پوینده، جستجوکننده، جوینده، پیجو بازبین
کنجکاویفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود یل بهدانش، علاقه، جستجو، بررسی، کاوش، تحقیق، پژوهش، تجسس، تتبع، تفحص، مداقه، تدقیق، خردهبینی، فکر فضولی پیگیری بازجویی، بازپرسی حی