پُرکردن (تکمیل کردن)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت (تکمیل کردن)، آکندن، انباشتن، فشردن، چپاندن، تپاندن، تجدید محتوا کردن فرو کردن، جادادن، تنگِ هم چیدن، پرکردن (گنجاندن) آب انداختن، آبیاریکردن، ریختن
پُرکردن (تکمیل کردن)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت (تکمیل کردن)، آکندن، انباشتن، فشردن، چپاندن، تپاندن، تجدید محتوا کردن فرو کردن، جادادن، تنگِ هم چیدن، پرکردن (گنجاندن) آب انداختن، آبیاریکردن، ریختن
جایگزین شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ایگزین شدن، خود را جا زدن، پرکردن، جای کسی یا چیزی را پر کردن، جای خالی را پر کردن، ازمیدان درکردن جابهجا شدن، منتقل شدن، انتقال یافتن، نقلمکان کر
تجدید محتوا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی حتوا کردن، دوباره پر کردن، جبران کردن، پرکردن، باک را پرکردن، مجدداً بار کردن آب انداختن
وَزیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی وَزیدن، جریان داشتن، کوران داشتن، نفوذ کردن زوزه کشیدن دمیدن، فوت کردن، باد زدن، پُفکردن، بیرون فرستادن مکیدن، هوابلعیدن، پُک زدن جریان نداشت
سیرکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ردن، راضی کردن، رفعتشنگی کردن، کفایت کردن، کافی بودن، پرکردن، اشباع کردن، کامل شدن، آبیاری کردن چپاندن، با تعارف زیادخسته کردن، کسل کننده بو