پُرخوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ری، شکمبارگی، دلگی، حرص، سیریناپذیری، ناپرهیزی، بخوربخور، بزم، عدم اعتدال، اشتها
پرخورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ر، شکمباره، شکمو، دله، بخور، اکول، سیری ناپذیر، حریص، گرسنه خیکی، شکمگنده، چاقوچله، چاق آدم پُرخور، آشغالخور، حیوانپرخور، ملخ، مصرفکنندۀ غذا
پرخوریکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات یکردن، ناپرهیزی کردن، بارکردن، نجویده قورت دادن، نشخوار کردن، لمباندن، خوردن، حرص زدن، سیر نشدن، سیری نداشتن
پرخورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ر، شکمباره، شکمو، دله، بخور، اکول، سیری ناپذیر، حریص، گرسنه خیکی، شکمگنده، چاقوچله، چاق آدم پُرخور، آشغالخور، حیوانپرخور، ملخ، مصرفکنندۀ غذا
خوابآلودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه آلود، خوابآلوده، خسته، نیمهبیدار خوابیده، خفته، خواب، پُرخواب، سنگین، بیهوش، ازهوشرفته، مدهوش، بیحس
عدم اعتدالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سم] عدم اعتدال اسراف، زیادهروی، افراط، پرخوری، مصرفگرایی، ریختوپاش، بریزوبپاش، زیادت، نفسپرستی تفنن