فرونشاندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ندن، ستم راندن، سرکوبکردن، خواباندن، خاموش کردن پایمال کردن، در نطفه از بین بردن، تارومار کردن، شکست دادن، درهم کوبیدن تودهنی زدن، دهان کسی را بستن،
زبرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ن، درشت، ناهنجار، بد، ناهموار، نتراشیده، ناصاف، مودار، ریشو، پشمآلود، پشمالو وزکرده، سیخ نخراشیده، زمخت، چغر، کُلُفت نکوبیده درست، درسته ناهموار