پوششفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد جلد، روکش، فرش▼، سرپوش، رویه، لایه، سقف▼، چادر▼، سایبان▼، پوست▼، پوشش زمین▼، زمین، روتختی▼، روکار▼ منسوج، لباس، حجاب، پوشاک آستر تزیین اندود، ایزولا
پوشش زمینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد نگفرش، آسفالت، شوسه، پارکت، موکت، مکالئوم، آجرفرش، موزائیک، کاشی، سرامیک سبزه، چمن، ماسه، شن، ریگ، سنگلاخ، قلوهسنگ، زمین خاکی، خاک سنگ ◄ صخره قالی،
پوشش طبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی طبی، گاز استریل، تنزیب، پنبۀ ئیدروفیل نوار، باند، چسب زخم، مشمع، گچ، تامپون، بیضهبند، کمپرس آب گرم، کمپرس آب سرد آتل
اجزای بدن حیوانات: پوزهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی حیوانات: پوزه، خرطوم، منقار، نیش، چنگال، چنگ، پنجه، بادکش، باله برانشی، آبشُش سُم، کوهان، یال، بخولق ◄ اسب نافه، اشبل (اشپل)، عاج، شاخ، سیرابی،
دلجویی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] دلجویی کردن، جبران کردن، خسارتپرداختن عذرخواهی کردن، معذرت خواستن، پوزش خواستن (طلبیدن)، رضایت طرف را جلب کردن فرونشاندن، صلح کردن، اعاده کردن
دلسوزیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی وزی، رقت، ترحم، تأسف، نیکخواهی، دلنازکی، آسانگیری، سمپاتی عفو استرحام ◄ پوزش خواستن، دلجویی جلب ترحم، ننهمنغریبم درآوردن
عفوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی بخشش، بخشایش، جوانمردی، آمرزش، مغفرت، ارفاق، پوزش، تبرئه، حمایت، ترحم، دلسوزی، همدردی، صبر احسان، دهش گذشت، چشمپوشی، اغماض بخشودگی، غفر
توبه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دن، شرمنده شدن، شرمساربودن، پشیمان شدن، اقرار کردن، پوزش طلبیدن، دلجویی کردن، کفاره دادن، متأسف شدن، درس گرفتن، یاد گرفتن، تغییر عقیده دادن توبه