پودر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی کردن، آسیاب کردن، ساییدن، چرخ کردن، رنده کردن، آسیا کردن، آردکردن، مالیدن، ساییدن و نرم کردن، خوردن
پودرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی َرد، غبار، خاک، ماسه، خاکاره، گردوخاک، گردوغبار، گرده، خاکه، سوده، رنده گچ، سیمان، آرد، نشاسته، گردغوره، آرد نخودچی فله گردافشانی
شکستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت رد کردن، دونیم کردن، ترکاندن، پکاندن، منفجر کردن، شکافتن خراب کردن، ساییدن، پودرکردن، آسیب زدن [لازم:] خرد شدن، پریدن، ترکیدن، پکیدن، منفجر شدن، تَر
پاره کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ردن، دریدن، کندن، چاکزدن، فاصله دادن پوست کندن، برهنهکردن ریزریزکردن، قیمه کردن، گاز زدن، جویدن ساییدن، پودرکردن برش دادن، بُریدن▲
شکننده بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ل] شکننده بودن، شکستنی بودن شکستن، ریز شدن، ترکیدن، پکیدن، منفجرشدن، تکهتکه شدن، خردشدن، ترک برداشتن ازهم پاشیدن، جداشدن پودر شدن، پودرکردن
لوازم آرایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی کآپ (مکاپ)، سرخاب، پودر، روژ گونه، سایهچشم، فرمژه، مداد چشم، ریمل، لاکناخن، ماتیک، کرم، کرمپودر، پنکک (پنکیک) سفیداب، سرمه، وسمه وسایل آ
ریزیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ی، ذرهای بودن چیز ریز، سرسوزن، اتم، قطره، پودر، ذره، نقطه، چیزکوچک، نازُکه، اپسیلون، مقدار کم