پختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پخت کردن، آشپزیکردن، طبخ کردن کباب کردن، برشته کردن، بریان کردن، سرخ کردن، تفت دادن، داغ کردن، بو دادن بار گذاشتن(گذاردن)، بار کردن، بهدم پختن، دم
پختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پخت کردن، آشپزیکردن، طبخ کردن کباب کردن، برشته کردن، بریان کردن، سرخ کردن، تفت دادن، داغ کردن، بو دادن بار گذاشتن(گذاردن)، بار کردن، بهدم پختن، دم
تبخیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی خیر، تقطیر، تصعید، آبگیری، بخار دادن، بابخار پختن، بُخور دادن رشحه، ترشح، ترشحات بخار، دمه آبمقطر، قطران، عرق
کوتاه [فاصله]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] کوتاه [فاصله]، کم، نزدیک کمارتفاع، پخ، پَست، پایین، یکطبقه، ویلایی مخفف، خلاصه، مختصر، حذف، مخَلّص، منتخب، اجمالی، اختصاری، چکیده بهاختصار کوتو
گرم شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی گرم شدن، تابیدن، گداختن، سوختن، پختن آتش گرفتن▼ غلیدن، جوش آمدن، جوشیدن گرم بودن، دمای بالا داشتن، ملتهب بودن گرم کردن، آب کردن، ذوبکردن، مایع ک