پریشانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم شفته:] پریش، مغشوش، سردرگم، دستپاچه، نامرتب، پریشان خیال، سرگشته، گیج، مستغرق، مجذوب، رویایی، حواسپرت مضطرب، سرگشته، شیدا، سرگردان، حیران، متحیر، ه
[قید] قبلاًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] قبلاً، درگذشته، سابقبراین، سابقاً دیروز، دیشب، پریروز، پریشب، پارسال، دیسال، درسالگذشته، پیرارسال، پیارسال، پسپیرارسال، پسپریروز، پسپریشب، ه
احمقانهرفتار کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه رفتار کردن، سردرگم بودن، بهضررخود کار کردن، بهبخت خود لگد زدن، شصت پایش توی چشمش رفتن، مستأصل بودن
نامنظمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم نامنظم]، بینظم، نامرتب، شلخته، بیبندوبار، بیسروسامان، بیبرنامه، بیسررشته، بیانضباط، سرکش گیج، مست، خشمناک وحشی، پریش، پرتگو، پرتوپلاگو، سبکس