بهانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بهانه، انگیزۀ ظاهری، دستآویز، مستمسک مطالبۀ بیاساس، ادعا، مدعا، فقدان حق، اظهار، تأکید، درخواست، تظاهر اتهام، ایراد، اشکال، انتقاد عذر
بهانه آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام هانه آوردن، اما آوردن، تعللکردن، عذر و دلیل آوردن، دلیل تراشیدن، توجیه کردن اززیر کار دررفتن، فریب دادن، تظاهر کردن، وانمود کردن، ادا دا
دامنهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ره، پهنه، بستر، مدار، حیطه، افق، ساحت، عرصه دسترس، رسایی، بُرد، کشش، طول میدان دید، پهنۀ دسترسی، میدان، عمق، دامنۀ عمل چشمانداز حریم، آستان فضا
نهرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ر، رود، رودخانه، شعبه، جوی، جویبار، کانال چشمه، قنات، آبگرم، آبشار، آبشر، آبنما گرداب ظرفیت جوی یا کانالِ آب: آبکش، دِبی سیل، سیلاب، باران
میدانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) دان، صحنه، زمین، زمینبازی، سکو، میزگرد، کانون میدان جنگ▼ استادیوم، سالن، چمن عرصه، پهنا، پهنه، ساحت، گستره، محوطه، دامنه صفحۀ ش
دامنۀ عملفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام دامنه، فاصلۀحرکت، قابلیت مانور، میدان، جا، بازی (تکان خوردن قطعهای دریک دستگاه)، مدار، حیطه، پهنه
بهانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بهانه، انگیزۀ ظاهری، دستآویز، مستمسک مطالبۀ بیاساس، ادعا، مدعا، فقدان حق، اظهار، تأکید، درخواست، تظاهر اتهام، ایراد، اشکال، انتقاد عذر