پنداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اندیشۀ خلاق شتن، انگاشتن، انگاردن، تصورکردن، تدبیر کردن، ساختن، خیال کردن، آسمانرا سیر کردن، در فکروخیال فرورفتن
نیست انگاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود اشتن، بر یخ نوشتن (نگاشتن) چیزی، بیهوده تلقی کردن، عبث دانستن، کأنلمیکندانستن، نیست انگاشتن، هیچ دانستن
مجرد کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام ] مجرد کردن، ازجسم جدا کردن، روحانی کردن درنظر گرفتن، پنداشتن
اندیشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام اندیشیدن، فکر کردن، پنداشتن، بیدار بودن، توجه کردن ذیشعور بودن فهمیدن، یادگرفتن، فرض کردن کشف کردن برنامهریزیکردن بهحافظه سپردن، به
فرضیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اندیشۀ خلاق خیالی، حدسی، تخمینی، تقریبی، نزدیک، متصور، قابلتصور، پنداشتنی، انگاشته مجرد، انتزاعی، مفهومی، تئوریک، اعتباری
فرض کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اندیشۀ خلاق دن، احتمال دادن، انگاردن (انگاشتن)، پنداشتن، تلقیکردن، طور دیگری دانستن، اعتقاد داشتن، باور داشتن، دریافتن، نظر دادن، مسلّم گرفتن حدس زدن، گ
ذیشعور بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام یشعور بودن، درک کردن، آگاهیداشتن، متوجه شدن، حس کردن، دانستن درنظر گرفتن، توجه کردن استدلالکردن، معقول بودن دریافتن، فهمیدن، باهوش بو