تضعیف شدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت شده، بیرمق، ناکار، نحیف، گرسنه پنچرشده، پنچر، کاهنده کهنه، دست دوم، مورد استفاده خسته بههمریخته، زوال یافته پژمرده، پوسیده، تجزیه شده نارسا، خنثا
پُرکردن (تکمیل کردن)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت (تکمیل کردن)، آکندن، انباشتن، فشردن، چپاندن، تپاندن، تجدید محتوا کردن فرو کردن، جادادن، تنگِ هم چیدن، پرکردن (گنجاندن) آب انداختن، آبیاریکردن، ریختن