پناه جستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ن، تأمین خواستن، امانخواستن (جستن)، زنهار خواستن، متحصن شدن، تحصن کردن، پناه گرفتن احتیاط کردن، محتاط بودن مخفی شدن، درکمین بودن، گریختن سنگ
پناه گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ناه گرفتن، تحصن کردن، پناهندهشدن، بهدامان کسی پناه بردن، پناه خواستن، پناه جستن
پذیرشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ش، جذب، مکش، حل، هضم، مصرف، تغذیه، انحلال، [در درون خود پذیرفتن] قبول، استقبال، پیشواز، آغوش باز، خوشامد، دعوت، نامنویسی، اسمنوشتن، بهفرقه پذیرفتن
خانۀ کوچکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام لبۀ حقیرانه، زاغه، آلونک، بیغوله، چادر، اتاقک، باجه، دکه، کیوسک▼، پناه، انکس، غرفه، حجره، اتاق، کارگاه پیشخوان کاراوان کابین، کوپه پناهگاه، جان
رجعت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر رجعت کردن، مجدداً بهصورت(حالت) اول برگشتن، برگشتن، اقاله شدن، دوباره درمالکیت کسی قرار گرفتن رجعت دادن، رشته هارا پنبه کردن بهوضع اول برگرداندن ع
فیبرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ف طبیعی، الیافحیوانی، پشم، کُرک، ابریشم، مو، آنقوره، کشمیر الیاف گیاهی: پنبه، کتان، کنف، غوزه [پنبه] الیاف معدنی: طلا، سیم، آزبست (پنبۀ نسوز) الیاف