پلاستیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ] پلاستیک، شکل‌پذیر، منعطف تراشیده، قالبگیری شده، ریخته سفالی، برنز، سنگی، مرمر، مرمرین منجمد، جامد ◄ چگال
منعطففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی رم▲، پلاستیک، تاشو، خم‌شو، لوله‌شو، آکاردئونی الاستیک، لاستیکی، ارتجاعی، فنری، کش‌آمدنی شکل‌پذیر
متخصص زیباییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بایی، جراح پلاستیک، آرایشگر، سلمانی، بندانداز، تیغ‌زن، دلاک مانیکوریست، متخصص پدیکور
مجسمهسازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه مجسمه‌سازی، پیکرتراشی، تندیس‌سازی، هنر پلاستیک، هنر حجمی پیکرتراشی، تراشیدن، قلم زدن، قالبگیری تندیس، مجسمه، پیکره، عر
زیباسازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی زیباسازی، تزیین، تغییر، منظره‌سازی، هنرهای تزیینی جراحی پلاستیک، کشیدن پوست آرایش صورت، هفت‌قلم آرایش، توالت، بزک، ماتیک زدن، کرم‌پودر زدن،
دگرگونیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر نی، مبدل کردن به‌چیزیدیگر، مسخ، تبدیل جایگزینی، تعویض موتاسیون، جهش [زیست‌شناسی]، دگردیسی تناسخ، حلول کردن، حلول، تقمص، تجسد استحاله، تبدیل صورت، ت