پشتیبانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) مشوق، فرشتۀ محافظ، حامی، پارتی، آشنا، پشت، پشتوانه
صحّه گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، پشتیبانی کردن، حمایت کردن، تأیید کردن، تصدیق کردن، مُهر تأیید نهادن، ظَهرنویسی کردن، پشتنویسیکردن، کمک کردن، امضا کردن تنفیذ کردن
تهیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی وجیستیک، پشتیبانی، اردنانس، تدارک، سورسات، آذوقهرسانی، خدمات، توزیع، پخش، کیترینگ، خدمات تهیۀ غذا بارگیری، آبگیری بارانداز، اسکله، پایانه
تقویت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ویت کردن توپر کردن، پُر کردن پشتیبانیکردن، حمل کردن، نگاه داشتن حمایتکردن، جرأت دادن آبدیده کردن، سخت کردن شارژ کردن، نیرو دادن تهییج کردن بازسازی
تکیه دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، روی چیزی ایستادن، پشتیبانی شدن، جای محکمی داشتن، تکیه داشتن (دادن، کردن)، لَم دادن، یله دادن مطمئن بودن
[اسم] حمایتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] حمایت، دفاع، پشتیبانی، پناه دفاع، مدافعه، نمایندگی، وکالت، استیفای حقوق، اثبات حقانیت، دفاع ازحقوق دیگری، اعتبار دیگری را برگرداندن، رفع اتهام