پُرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت لبریز، مملو، سرشار، لبالب، غنی، مالامال، انبوه، آکنده، مشحون، فراوان، وافر تکمیل، کامل▲ اشباعشده، سیر، مغروق، غرقه جاری، بیامان، یکریز، مداوم، پر
پُر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، آکندن، انباشتن، چپاندن، توپُر کردن، ازپنبه پُر کردن، گنجاندن گنجیدن، جا گرفتن، مستقر شدن، فراگرفتن
گلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی غنچه، شکوفه بنفشه، اطلسی، شمعدانی محمدی، رز یاس، یاسمن، میمون، لادن، قرنفل، ختمی، نیلوفر، زنبق، اقاقیا، نرگس، اختر، گل یخ، کوکب، آهار، لاله، سوس
پُر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، آکندن، انباشتن، چپاندن، توپُر کردن، ازپنبه پُر کردن، گنجاندن گنجیدن، جا گرفتن، مستقر شدن، فراگرفتن
کامل شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت کامل شدن، پُر شدن، بهقله رسیدن، تمام شدن، پایان یافتن بهبارنشستن، رسیدن، رسیده شدن، آمادهشدن کامل بودن، تکمیل بودن، وافربودن یکپارچه شدن، همکاری
تقویت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ویت کردن توپر کردن، پُر کردن پشتیبانیکردن، حمل کردن، نگاه داشتن حمایتکردن، جرأت دادن آبدیده کردن، سخت کردن شارژ کردن، نیرو دادن تهییج کردن بازسازی