پریشانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم شفته:] پریش، مغشوش، سردرگم، دستپاچه، نامرتب، پریشان خیال، سرگشته، گیج، مستغرق، مجذوب، رویایی، حواسپرت مضطرب، سرگشته، شیدا، سرگردان، حیران، متحیر، ه
پریشانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم شفته:] پریش، مغشوش، سردرگم، دستپاچه، نامرتب، پریشان خیال، سرگشته، گیج، مستغرق، مجذوب، رویایی، حواسپرت مضطرب، سرگشته، شیدا، سرگردان، حیران، متحیر، ه
بینظم شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم نظم شدن، پریشان شدن، پریشیدن، ناجور شدن، نابهسامان شدن، نامنظم شدن، آشفته شدن
بههم ریختهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ته، کجومعوج، متلاطم، پریشان، نابهسامان، داغان، نامنظم، آشفته، درهم، بینظم، نامتقارن، لَنگ، نامتعادل، نامیزان
آشفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ل کردن، بههمزدن، هم زدن، تکان دادن، جنباندن، متلاطم کردن، پیچاندن، بههم زدن پریشان شدن، آشوبیدن، بالبال زدن، ناآرامشدن، پرآشوب و بیسکون شدن تند
گیجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، خیره، حواسپرت، مَنگ، پریشان، آشفته، سراسیمه، تهییجشده، ناراحت مضطرب، مشوش، آشفتهخاطر، آشفتهحال، پراکنده، دلواپس، بیتاب، بیقرار، برآ