پُرکاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ، فعالیت زیادی، زیادهروی، دخالت، فضولی، دستی درهر بدوبدو، اشتغال، گرفتاری، مشغولیت
ترکاستفاده کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی تفاده کردن، دور ریختن(انداختن)، کنار انداختن (گذاشتن)، انداختن، بهحال تعلیق درآوردن ترک کردن وقفه دادن، مکث کردن، ترک عادت دادن جابهجا کردن
مشغولبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه پُرکار بودن، عجلهکردن، دویدن، بهسختی گرفتار کاربودن، فرصت کافی نداشتن، وقت ِ سر خاراندن نداشتن (نیافتن)، وقت کسی تنگ (گرفته)بودن، بدوبدو
ساعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ش، کوشا، پُرکار، پرتلاش، سمج، زحمتکش، مبارز، مجاهد، خستگیناپذیر، نستوه باحرارت، پرجنبوجوش، باهمت، فعال، کارآمد، کاری
زمینشناسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی نشناسی، علوم زمین تاریخ زمین: ائون، دوران، دوره، دور (عهد) ◄ زمانه، زمانباستان ائون اول، کریپتوزوئیک(پرکامیبرین)، ائون دوم، فانروزوئیک، دورانها
بدیعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه بدیعی، اغراقآمیز، سخنورانه پرآبوتاب، باطنطنه، قلمبه استعاری، پراستعاره