پرهیزیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] پرهیزیدن، جانب اعتدال رارعایت کردن، پرهیز کردن میانهرو بودن، ملایم شدن روزه گرفتن، گرسنگیکشیدن قانع بودن، قناعت کردن، ساختن
پرهیزگاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات پرهیزکاری، پارسایی، عفت، پاکدامنی، قداست، انسانیت، پایبندی بهاصول اخلاقی، عصمت، عفاف، تقوا، درستکاری، درستی، عدل، اخلاقیات رهایی ازتعلقات دنیو
پرهیزگارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات گار، پرهیزکار، باتقوا، عفیف، پاکدامن، پارسا، وارسته، بهحق، عادل، شریف مسیحایی، باوجدان، بامعرفت، انسان موظف قدیس، خداشناس، مؤمن خداترس
پرهیزگار بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] پرهیزگار بودن، درمقابل وسوسهایستادگی کردن، دوری کردن پرهیزیدن
پرهیزیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] پرهیزیدن، جانب اعتدال رارعایت کردن، پرهیز کردن میانهرو بودن، ملایم شدن روزه گرفتن، گرسنگیکشیدن قانع بودن، قناعت کردن، ساختن
پرهیزگار بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] پرهیزگار بودن، درمقابل وسوسهایستادگی کردن، دوری کردن پرهیزیدن
گرسنگی کشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سنگی کشیدن، روزه گرفتن، دلشازنا رفتن، گرسنه بودن، پوست واستخوان بودن، رژیم گرفتن، پرهیزیدن
خودداری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام کردن، خودرا محدود کردن، استفاده نکردن، ترک استفاده کردن، پرهیزگار بودن، پرهیزیدن طفره رفتن، بهانه آوردن، اجتناب کردن محدود شدن، پا[ی]بن