پُرمعنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ی، رسانندۀ مقصود، بیانکننده، مُبیّن، پُرمعنا مؤثر، چشمگیر
پرجمعیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ، شلوغ، پرازدحام، پُر، انباشته، متعدد عیالوار زورچپان پرهیاهو، پرسروصدا، صدادار
معنیدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ار، معنادار، بامحتوا، پُربار، پُرباد، پُرمغز، مغزدار، پرمحتوا، پرمعنی، کنایه دار، آبستن حوادث مهم
پُرمعنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن ی، رسانندۀ مقصود، بیانکننده، مُبیّن، پُرمعنا مؤثر، چشمگیر
پرمغزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ز، پرمعنا، موجز، مختصر، قصار، نغز، لُبّ لباب، اندرزآمیز، خردمندانه معماگونه بدیهی، کلیشه، مرسوم واجب خردمند، ظریف طبع
تعبیرکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن بیرکننده، بیانکننده، مبین، نشاندهنده، پرمعنا، توضیحی، انتقادی مترادف، معادل، همطراز تحتاللفظی
فرمولوارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ت] فرمولوار، فرموله بیانشده، اظهارشده، مؤکد تشریحی بیانکننده، پُرمعنا