پُرسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود پُرسان، پرسش‌گر، پرسش‌کننده، سوأل‌کننده فضول، کنجکاو پُرسنده، جوینده
پرستارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی بهیار، به‌ورز، نرس، سیستر، سرپرستار، مترون سایر خدمۀبیمارستان، راننده آمبولانس تزریقاتی، تزریقاتچی، آمپول‌زن، فصاد، حجام، رگ‌زن
تقاربفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] تقارب، همگرایی، به‌همنزدیک شدن تماس، لمس، ملاقات، معاشرت، دیدوبازدید تلاقی، تصادف، برخورد یگانگی، اتحاد نزدیکی، تقرب، مجاورت حرکت گازانبری، محاصره
پُرسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود پُرسان، پرسش‌گر، پرسش‌کننده، سوأل‌کننده فضول، کنجکاو پُرسنده، جوینده
خوراکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت وعدۀ غذا، پرس، جیره، جیره‌ی غذایی صبحانه، ناشتا، ناشتایی، چاشت، نهار، عصرانه، شام، شب‌چره سحری، افطاری، افطار، عَشا ماحضر، چاشت، حاضری▼
میهن دوستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ست، میهن پرست، ناسیونالیست، وطن‌پرست، وطن‌خواه، وطن‌دوست
مراقبت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ، مواظبت کردن، پرستاری کردن، بالاسرِ ِکسی بودن، پاییدن، نظارت کردن، هدایت کردن، حفاظت کردن، نوازش کردن، به‌نازپروردن باد زدن
