پرستشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ش، سبحان، تحسین، اخلاص، عبودیت، طاعت، عبادت، نیایش، نماز▼، بیعت، احترام، اکرام، تکریم، عشقورزی، تقوا خلسه، ذکر، تسبیح روش نیایش، رازونیاز، مناجات،
موضوعات پرستشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب پرستش، خدا، خدایان، خدایانیونان باستان، بت، صنم، لعبت، الهه، الاهه، ایزدبانو، ربالنوع، نیمخدا توتم، طلسم طاغوت، نمرود، فرعون
پرت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رت کردن، باضربه بهحرکت درآوردن، بهراه انداختن، تنه زدن، تکان دادن، زدن انگیختن، وادار کردن، سوق دادن، راندن، هل دادن، بهحرکت واداشتن، ازعقب زور د
حواسرا پرت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ا پرت کردن، منحرف کردن، اغوا کردن، جلب کردن، آشفتن مانع شدن، کور کردن
کمآورده [درموردانسان]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ورده [درموردانسان]، دارای کاستی، غافل، کممایه، منفی، ازکار افتاده، ضعیف، بیثمر، ناکارآ نیازمند، محتاج بیکفایت، ناموفق گمراه، منحرف، پرت ناقص بدسل
اسبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، بدخش، مادیان، خنگ، مرکب، بارگی، خیل رخش اسب جوان، کره انواع اسب: جنگی، بارکش، خراس، اخته نژاد اسب: عرب، کرد، عرب کرد، ترکمن، عرب ترکمن، چناران، سی
موضوعات پرستشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب پرستش، خدا، خدایان، خدایانیونان باستان، بت، صنم، لعبت، الهه، الاهه، ایزدبانو، ربالنوع، نیمخدا توتم، طلسم طاغوت، نمرود، فرعون
[فعل] پرستیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب رستیدن، پرستش کردن، احترام گذاشتن، وظیفه داشتن، بت ساختن، ستودن، تقدیس کردن شکرگزاردن ایمان آوردن، گرویدن ◄قانع شدن
میهن دوستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ست، میهن پرست، ناسیونالیست، وطنپرست، وطنخواه، وطندوست