پرداختفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی خت، تقبل مخارج، ادایتعهدات، واریز، تسویه حساب، حوالهکرد، بازپرداخت، پرداخت هزینهها، خرج تأیید پرداخت، رسید، مفاصا، قبض رسید، حواله، دریافت
پرداخت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی رداخت کردن، پول دادن، پرداختن، تأدیه کردن، خرج کردن، دادن واریز کردن، پول فرستادن، حواله کردن، فرستادن پول منتقل کردن برات کردن
پرداخت نکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی نکردن، اعتبار نداشتن، قرضوقولهداشتن، دستش خالی بودن، دستتنگ بودن، کلاهبرداری کردن، نادرست بودن، بالاکشیدن، محروم کردن، فریب دادن، خسیس بود
عدم پرداختفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] عدم پرداخت، قصور درپرداخت، دیرکرد نکول، واخواهی، اعتراض سوءاستفادۀ مالی، اختلاس، کلاهبرداری، دزدی، دستبرد، نادرستی فرارمالیاتی فقدان اعتبا
مبلغ پرداختیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی هها، آبونمان، اشتراک، هزینۀ آب، برق، تلفن، مخابرات، گاز، حقویزیت، حقالزحمه، کرایه، اضافهبار، رشوه، بازخرید خدمت، ماهانه، نفقه اجرت، مزد،
پرداختفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی خت، تقبل مخارج، ادایتعهدات، واریز، تسویه حساب، حوالهکرد، بازپرداخت، پرداخت هزینهها، خرج تأیید پرداخت، رسید، مفاصا، قبض رسید، حواله، دریافت
عدم پرداختفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] عدم پرداخت، قصور درپرداخت، دیرکرد نکول، واخواهی، اعتراض سوءاستفادۀ مالی، اختلاس، کلاهبرداری، دزدی، دستبرد، نادرستی فرارمالیاتی فقدان اعتبا
استحقاقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات تضی، قابل پرداخت، مافیالذمه، بدهی، بدهکار، منسوب، شایسته، برازنده، قانونی، مجاز مناسب
پرداختکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] پرداختکننده، تقبلکننده، مادرخرج قابل پرداخت، پرداختنی دیداری، رؤیتی