گرانبهافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی پرارزش، نفیس، فاخر، ثمین، بهادار، گرانقیمت، مرغوب، ارجمند، ارزشمند، ذیقیمت، سودمند، مفید تجملی، لوکس، تجملاتی اعلا، دونبش، سهنبش، دوبر، دو
ارزشمندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ، قیمتی، نفیس، فاخر، سلطنتی، نادر، گرانمایه، ارزنده، نازنین، باارزش، بهادار، پُرمایه، مغتنم، پرارزش، مرغوب [عمل و صفات انسانی:] ارزنده
رعایت نکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته ردن، زیر پا گذاشتن، پاراازگلیمِ خود فراتر گذاشتن، ردّ کردن، غفلت کردن، دوری جستن، احترام نگذاشتن، شُل گرفتن، بدقولی کردن، دبهدرآوردن
امضا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ، پاراف کردن، توشیحکردن، پشتنویسی (ظَهرنویسی) کردن، صحه گذاشتن، دستخط نوشتن، تصدیق کردن، شهادت دادن
سیستم عصبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ی، دستگاه عصبی، عصب، اعصاب، اعصاب پاراسمپاتیک، اعصاب حرکتی، اعصاب حسی، اعصاب سمپاتیک بصلالنخاع، ستون فقرات