پذیرشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ش، جذب، مکش، حل، هضم، مصرف، تغذیه، انحلال، [در درون خود پذیرفتن] قبول، استقبال، پیشواز، آغوش باز، خوشامد، دعوت، نامنویسی، اسمنوشتن، بهفرقه پذیرفتن
پذیرافرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پذیرا، پذیرنده، مکنده، هضمکننده، جاذب آماده، مستعد، متقبل، قبولکننده، موافق، مؤید، معترف راغب اجازهدهنده، موافق (راضی) ستاینده حمایتآمیز قابل دس
پذیرا شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت پذیرا شدن، قبول کردن، پناهدادن، وارد کردن، معرفی کردن موافقتکردن، پذیرفتن اجازۀ دخول (ورود)دادن، بستری کردن، خواباندن، اتاق دادن، پذیرایی کردن خوشام
پذیرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال تن، نظر دیگریراپذیرفتن، همعقیده شدن، یکی شدن، تصویب کردن، قبول کردن، موافقت کردن، مجاب شدن، رضا دادن، قانع شدن پذیرا شدن همرأی شدن، تواف
اقرارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت اعتراف، اذعان، پذیرش، قبول اقاریر، اعترافات افشا اقرارنامه انتقادپذیری
نظرموافقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال تأیید، تصدیق، موافقت بانظر، تصویب، توشیح، موافقت، پذیرش، قبولی، قبول، انعطاف، انتقادپذیری، اذعان، اقرار رضایت ◄ تأیید امضا، صحه سازش اعلام
ردّفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام {عدم انتخاب یک یا همۀ شقوق}، حذف، عدم پذیرش، عدم قبول، پشتپا، تخطئه، تقبیح، انکار گزینش، بررسی صلاحیت، ردّ~ ناخوشنودی، ناخرسندی، عدم رض
تأییدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ضایت، موافقت، رخصت، اذن، استجابت، مساعدت، تقبّل، پذیرش، رغبت، امضا، صحه، نظر موافق پذیرش استدلال
دریافتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ریافت، وصول، رسید، برداشت، اكتساب، اخذ بار عام، پذیرش دریافت پول، دخل قبض رسید، رسید، فیش، قبض، مفاصا، برگۀ واریز، اعلامیۀ واگذاری، تأیید پر