پذیرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال تن، نظر دیگریراپذیرفتن، همعقیده شدن، یکی شدن، تصویب کردن، قبول کردن، موافقت کردن، مجاب شدن، رضا دادن، قانع شدن پذیرا شدن همرأی شدن، تواف
مشمولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم پذیرفتهشده، داخل، تشکیل دهنده، درونی درزمره، درجرگه مقبول، ملحوظ، درنظرگرفتهشده، جاافتاده رایج، متداول، مرسوم
تأیید شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص شدن، پذیرفته شدن، موردقبول واقع شدن، رضایت دیگری را جلب کردن
مصوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ده، قطعی، پذیرفته، مجاز، تنفیذشده، مؤید، مرضیالطرفین، مصدق، مصوبه، مثبت
فهرستشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد هرستشده، لیستشده، مندرجدرفهرست، ثبتشده، پذیرفته شده [بورس]، موجودی برداری شده ثبتنام شده، نامنویسی شده
مورد قبول واقع شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال بول واقع شدن، مقبول بودن، باورکردنی بودن، پذیرفته شدن، تأیید شدن