پخش رادیوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط یویی، صداوسیما، رسانۀجمعی، نشر، کانال یک، ... آنتن، آنتن مرکزی، بشقاب ماهواره ماهوارۀ مخابراتی امواج رادیویی، موج کوتاه، موج متوسط، ایام، اف
پخش رسانهایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ای، پخش زنده (مستقیم)، برنامۀ تلویزیونی، سریال، شو، فیلم سینمایی، مجلۀ هفتگی، اخبار، داستان شب
دستگاه پخشصوتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه پخشصوت، ضبطصوت، گرامافون، گردانندۀ دیسک فشرده آلارم، آژیر، سایرسازها▼ استریو، اکو، اکولایزر کاست، نوار، صفحه، دیسک (لوح) فشرده، سیدی، کارتر
پخش رسانهایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ای، پخش زنده (مستقیم)، برنامۀ تلویزیونی، سریال، شو، فیلم سینمایی، مجلۀ هفتگی، اخبار، داستان شب
دستگاه پخشصوتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه پخشصوت، ضبطصوت، گرامافون، گردانندۀ دیسک فشرده آلارم، آژیر، سایرسازها▼ استریو، اکو، اکولایزر کاست، نوار، صفحه، دیسک (لوح) فشرده، سیدی، کارتر
منتشر شدن (درچیزی)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام تشر شدن (درچیزی) پخش شدن (در چیزی)، پراکنده شدن فراگرفتن▲، نفوذ کردن، سرایت کردن پُر کردن
افتادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت زمین خوردن، پخششدن، پهن شدن، نشستن، سقوط کردن پخش زمین شدن، پهن زمین شدن، ولو شدن، بهزمین آمدن، نقش برزمین شدن، افت کردن [≠ انداختن 311]
متفرق شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم متفرق شدن، پراکنده شدن، پخششدن، پاشیده شدن تشعشع کردن، منشعب شدن آواره شدن، گشتن منحرف شدن آب شدن، همهجا پخش شدن، فرش کردن منفجر شدن اوراق شدن، متلا