پافرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد زانو، ران، ساق پا، کف پا، پاشنه، شست، انگشت پا، ناخن پا، قوزک، مچ، کشالۀ ران سُم، مژک رهگذر، عابر ◄ پیاده، فرد پیاده پیادهرو گام، قدم ◄ خرام، رقص،
دیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] دیر، گذشته، کار ازکارگذشته بهتأخیرافتاده، معوق، معلق، بلاتکلیف، پادرهوا، مسکوت، متوقف، متوقفشده بدموقع، بیگاه، نابههنگام دیرآینده، کند، سست، ک
متوقفشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ] متوقفشده، ترمزشده، بیحرکت معطل، لَنگ، بهتأخیرافتاده، معوق، معلق، مسکوت، بلاتکلیف، پادرهوا، دیر نیازمند
ناتمامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل اتمام، انجام نیافته، معلق، بلاتکلیف، نشده، ناکرده نپخته، نیمپز، نرسیده، کال، نارس تکهتکه، نیمهکاره، جزئی، تکمیلنشده نیمهتمام، پرداختنشده،
دشواریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ، سختی، مرارت، صعوبت، مشقت، ناراحتی، گرفتاری، دردسر، تعب، رنج، زحمت تنگنا، پیچیدگی، اشکال، غوامض، عدم امکان، منع . ممانعت پریشا
درسختیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) تار، دچار، مسئلهدار، مقید، اسیر، پابسته، درگیر، متعجب، درمعرض خطر دستپاچه، نامطمئن پا[ی]بند، پا[ی]گیر، پا[ی]دربند منعشده، مم