ناتوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ان، کم زور، بی زور، بیبنیه، بیرمق، افتاده، ناکار، بیجان، ساقط درمانده، عاجز، افلیج، زمینگیر، پا[ی]شکسته، مفلوک، بسته، ببو، اخته، مخنث بیاختیار ب
پوشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کردن، روی سرانداختن، پای خود کردن، دکمه بستن، برتن کردن، بهتن کردن، بهبر کردن، ملبس شدن پوشیده بودن
درحال مردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ال مردن، میرنده، محتضر، درحالاحتضار، مردنی، رفتنی، اجلبرگشته، فانی زودگذر پای اعدام، محکوم فاسدشدنی، تجزیهشدنی
سوگند خوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط خوردن، قسم خوردن، تصدیقکردن، پای چیزیرا امضا کردن سوگنددادن