پرهیزگاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات پرهیزکاری، پارسایی، عفت، پاکدامنی، قداست، انسانیت، پایبندی بهاصول اخلاقی، عصمت، عفاف، تقوا، درستکاری، درستی، عدل، اخلاقیات رهایی ازتعلقات دنیو
معتقدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ] معتقد، مطمئن، متکیبهخود باخدا، باایمان، خداشناس، مؤمن مشرف مقید، پایبند، اهل زودباور قانع، مجاب، قانعشده متیقن
موظففرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ف، ملزم، متعهد، مقید، پایبند، وظیفهدار، مسئول، پاسخگو، جوابگو، بدهکار، مرهون، حقشناس، متشکر توبهکرده باوجدان، وظیفهشناس، مطیع فرمانبر، گوش
مستقر شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام دن، ایستادن، قرارگرفتن، جا گرفتن، لنگر انداختن، متوقف شدن اقامت گزیدن، منزل کردن، ساکن شدن، جا خوش کردن، جا گرمکردن، اتراق کردن از سفر بازآمدن،