شکستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت آشولاش، خردوخمیر، ازهم پاشیده، داغان، متلاشی، ریزریز، قیمه، قیمهقیمه، تکهتکه خلال(شده)، خردشده، خردوریز، ساطوری منفجر، شکافته
تجزیهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت تجزیهشده، متلاشی، پاشیده، تخمیرشده خمیرشده، له، خمیری بریده، منقطع پوسیده، مرده، فاسد، کثیف
کورهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه، تنور، پاتیل، بوته، آتشدان، شُمینه، اتوکلاو، اجاق بخاری▼ آتش دودکش کورۀ آهنگری، کلانی آتشچرخان، آتشگردان آتشخان، آتشخانه کوه آتشفشان ساج
نچسبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت نچسب، نامنسجم، خُرد، پاشیده، خردوخاکشیر لیز، روغنی، صاف آبکی، سیال، مایع ول، آویزان، تجزیهشده شکننده زوال یافته
متفرقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم پراکنده، متشتت، منقطع، پخش وپاش، پاشیده، پخش(شده)، فراز، ولو، منفجر، شکسته همهجایی، گسترده، فراگیر، وسیع اپیدمیک، عام پریشان، نابهسامان، آشفته غیرم