پاره کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ردن، دریدن، کندن، چاکزدن، فاصله دادن پوست کندن، برهنهکردن ریزریزکردن، قیمه کردن، گاز زدن، جویدن ساییدن، پودرکردن برش دادن، بُریدن▲
گستاخفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی تاخ، جسور، پاچهورمالیده، فحاش، بیادب، مغرور، تحقیرکننده بی بندوبار خیره، بیشرم▼ نخاله، لوس، ارنئوت، متجاسر هار☹، شرور
سلیطهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی پتیاره، کولی، ستیزهجو، پاچهدریده، آتشبیار معرکه مرتیکه، مردکه، زنیکه، زنکه ضدبشر
تندطبعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی تندخو، آتشین مزاج، سودایی، غرغرو، زود غضب، بیحوصله، آتشی، پاچهورمالیده، بیچشمورو، ناسازگار، تأثیرپذیر، قابل تحریک بیحیا، بیپروا ست
اجزای بدن حیوانات: پوزهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی حیوانات: پوزه، خرطوم، منقار، نیش، چنگال، چنگ، پنجه، بادکش، باله برانشی، آبشُش سُم، کوهان، یال، بخولق ◄ اسب نافه، اشبل (اشپل)، عاج، شاخ، سیرابی،
بیادبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی مؤدب، بینزاکت، بیتربیت، بیاتیکت، عزیزکرده، نُنُر، لوس، ببه، بچه، بچهننه، نازپرورده، وِل، پاچهورمالیده، بیحیا ناسلوک، بد، سرکش، گست